به نام بزرگترین گناهم عشق

تقدیم به س عزیزم ... دوستت دارم

به نام بزرگترین گناهم عشق

تقدیم به س عزیزم ... دوستت دارم

گنجشک و خدا

گنجشکی به خدا گفت:

لانه ی کوچکی داشتم،

آرامگاه خستگیم،

سر پناه بی کسیم بود،

طوفان تو آن را از من گرفت،

کجای دنیا ی تو را گرفته بودم؟

خدا به گنجشک گفت:

ماری در راه لانه ی تو بود،

تو خواب بودی،

باد را گفتم تا لانه ی تو را واژگون سازد،

آنگاه تو از کمین مار پر گشودی،

چه بسیار بلا ها که از تو،

به واسطه ی محبّتم دور کردم امّا تو ندانسته به دشمنی با من بر خواستی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد