-
... بردارم
شنبه 25 خرداد 1387 23:27
مخواه از رخ ماهت نگاه بردارم مخواه چشم بپوشم، مخواه بردارم اگر به یـمن قدمهای مهربانت نیست بگو که سجده از این قبله گاه بردارم مگر بهشت نگاه تو عاشقم بکند که دست از سر نقد گناه بردارم گناه هرچه دلم بشکند به گردن توست گناه هر قدمی اشتباه بردارم تو قرص ماهی و من کودکی که می خواهم به قدر کاسه ای از حوض ماه بردارم بیا که...
-
دوست ...
شنبه 25 خرداد 1387 23:25
خانم گمانم من شما را دوست... حسی غریب و آشنا را دوست... نه نه! چه می گویم فقط این که آیا شما یک لحظه ما را دوست؟ منظور من این است که شما با من... من با شما این قصّه ها را دوست... ای وای! حرفم این نبود امّا سردم شده آب و هوا را دوست... حسّ عجیب پیشتان بودن نه! فکر بد نه! من خدا را دوست... از دور می آید صدای پا حتّی...
-
بارانی ام
شنبه 25 خرداد 1387 23:22
بارانی ام، بارانی ام, بارانی از آتش یک روح بی پروا و سرگردانی از آتش این کوچه ها, دیوارها, اصلاً تمام شهر سوزان و من محبوس در زندانی از آتش اهل غزل بودم، خدا یکجا جوابم کرد با واژه ای ممنوع، با انسانی از آتش بی شک سرم از توی لاکم در نمی آمد بر پا نمی کردی اگر طو فانی از آتش تا آمدی، آتشفشانی سالها خاموش بغضش شکست و...
-
جان من از نفس توست
شنبه 25 خرداد 1387 23:20
ای آنکه زنده از نفس توست جان من آن دم که با تو ام، همه عالم از آن من آن دم که با تو ام، پرم از شعر و از شراب می ریزد آبشار غزل از زبان من آن دم که با تو ام، سبکم مثل ابرها سیمرغ کی رسد به بلند آسمان من بنگر طلوع خنده ی خورشید بر لبم زان روشنی که کاشتی ای باغبان من با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است خود خوانده ای به...
-
عشق
شنبه 25 خرداد 1387 23:17
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن غم را دوباره وارد این ماجرا نکن بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن موهایت را ببند دلم را تکان نده در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن من در کنار توست اگر چشم وا کنی خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن...
-
بدون شرح
شنبه 25 خرداد 1387 13:19
خدا هم دیگر صدایم را نمی شنود دیگر فراموشم کرده است دیگر به من سر نمیزند دیگر مرا به عنوان بنده اش قبول ندارد. من هر روز صدایش کردم هر روز به یادش بودم هر روز به او سر زدم هر روز بندگی او را کردم امّا ...
-
خاطرات
شنبه 25 خرداد 1387 13:15
کاش هیچگاه به دنیا نمی آمدم کاش به دنیا آمدم بزرگ نمی شدم کاش بزرگ شدم عاشق نمی شدم کاش عاشق شدم شکست نمی خوردم کاش شکست خوردم دوباره عاشق نمی شدم کاش دوباره شکست خوردم زنده نمی ماندم امّا بازی روزگار است اینقدر باید شکست بخوری در عشق تا ریز ریز و ذرّه ذرّه از بین بروی و به مرگ نزدیک شوی. به نوعی زجر کشت میکند. امّا...
-
زندگی
پنجشنبه 23 خرداد 1387 12:42
زندگی قشنگ است اگر با هم باشیم مرگ قشنگ است اگر به خاطر تو باشد عشق قشنگ است اگر مال هم باشیم
-
شهر غم
پنجشنبه 23 خرداد 1387 12:39
روزی روزگاری شهری وجود داشت که در آن تمام مردمش غم داشتند. روزی این مردم از غم های خود خسته شدند و تصمیم گرفتند تا غم های خود را با یکدیگر عوض کنند. هر کدام غم های خود را در چمدانی ریختند سپس گفتند حالا هرکس یک چمدان به انتخاب خود بردارد. می دانید چه شد؟ هر کس چمدان خود را دوباره برداشت. نتیجه: غم های هر کس تنها برای...
-
شجاعت چیست؟
پنجشنبه 23 خرداد 1387 12:34
شجاعت همیشه فریاد زدن نیست بلکه صدای آرامی است که در پایان روز می گوید: فردا دوباره تلاش خواهم کرد
-
مشکل و راه حل آن
پنجشنبه 23 خرداد 1387 12:32
کوتاه ترین فاصله بین یک مشکل و راه حل آن فاصله ی زانو ها است تا زمین کسی که مقابل خدا زانو بزند مقابل هر مشکلی می تواند بایستد
-
صفحه ی شطرنج زندگی
پنجشنبه 23 خرداد 1387 12:30
در صفحه ی شطرنج زندگیم تمام مهره هایم مات مهربانیت شدند و من با اسب سفید قلبم به سوی تو تاختم تا بگویم: شاه دلم دوستت دارم
-
دنیای کودکی
پنجشنبه 23 خرداد 1387 12:25
بچّه که بودم تا ده می شمردم وفکر می کردم که آخر هر چیزی ده است. حالا نمی دانم آخر دوست داشتن چند است ولی می خواهم بگویم که دوستت دارم قد همان ده تای بچّگی.
-
حرف های عاشقانه
چهارشنبه 22 خرداد 1387 16:26
غروب همیشه برای من نشانی از تو بوده است برایم به یادگار به جز آن چیزی نمانده ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کاش گناهی کنم که مجازاتش تبعید به قلب تو باشه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگر می توانستم مجازتت...
-
آسمان ابری دل
چهارشنبه 22 خرداد 1387 16:09
از بس که آسمان دلم ابری است تمام خاطراتم نمناک شده است نمی دانم چرا؟ دریا را هم که دیدم به یاد تو افتادم روی ماسه های ساحل نوشتم اگر طاقت شنیدن داری من شهامت گفتن دارم دوباره به دریانگاه کردم باز برگشتم این بار روی ماسه ها نوشتم: دوستت دارم
-
اندیشدن با خود
چهارشنبه 22 خرداد 1387 15:50
فکر کردم با خود اندیشیدم این بار از پشت حسار کدامین نفس صدایم را خواهی شنید
-
بدون شرح
چهارشنبه 22 خرداد 1387 11:00
به پایان رسیدیم امّا نکردیم آغاز فرو ریخت پرها امّا نکردیم پرواز بیخشای ای عشق بر ما، بیخشای
-
آسیاب و آسیابان
چهارشنبه 22 خرداد 1387 10:56
تمام امید آسیابان به وزش باد است که آسیابش بچرخد گرنه از کار می افتد. یادت باشد قلب من آسیاب است و نفس تو باد .
-
لبخند به دنیا
چهارشنبه 22 خرداد 1387 10:52
لبخند بزن بی انتظار پاسخی از دنیا و بدان روزی آنقدر شرمنده ی می شود که به جای پاسخ لبخندهایت با تمام سازهایت می رقصد.
-
دلگیر فاصله ها
چهارشنبه 22 خرداد 1387 10:43
من از این فاصله ها دلگیرم بی تو اینجا چه غریبانه شبی می میرم ساعت گریه و غم هیچ نمی خوابد و من در الفبای زمان خسته ی این تقدیرم
-
حرف های دل یک عاشق
سهشنبه 21 خرداد 1387 20:25
بخواهی یا نخواهی دوستت دارم بیایی یا نیایی منتظرت هستم بخواهی یا نخواهی دق می کنم اگر تو تنهایم بگذاری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در غوغای زندگی تا پایان فردا های فردا دوستت دارم جزای آن هرچه می خواهد باشد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فکر نکن وقتی...
-
قصّه ی مادر بزرگ
یکشنبه 19 خرداد 1387 20:39
برای سال ها می نویسم، برای سال ها بعد که چشمانت عاشق می شوند. آنگاه است که تازه معنی جمله ی مادر بزرگ را که تو قصّه ها می گفت را می فهمی: همیشه یکی بود و یکی نبود
-
هنگام دعا
یکشنبه 19 خرداد 1387 20:36
هنگامی که مشغول به دعا کردن کسانی هستید که دوستشان داری و نمی دانند یادت باشد که آنهایی را هم دعا کنی که دوستت دارند و تو بی خبر هستی.
-
تحمّل یا گدایی؟
یکشنبه 19 خرداد 1387 20:34
یک روز فردی به من گفت تحمّل تنهایی بهتر است از گدایی محبّت من قبول ندارم خودم چون گاهی اوقات مجبور به گدایی محبّت می شویم. شما چی فکر می کنید؟ موافقید یا نه نیستید؟
-
دوری یک عشق
جمعه 17 خرداد 1387 23:16
همیشه وقتی فردی برای اوّلین بار به زندگی ما پا میگذارد فکر می کنیم برای همیشه مال ما است و هیچ گاه او را از دست نخواهیم داد تا پایان عمر امّا غافلیم از این که آن فرد دیر یا زود به تصمیم خود یا به تصمیم دیگران از زندگی ما بیرون می رود و تنها خاطراتش را چه خوب و چه بد برایمان به یادگار می گذارد. یاد اوّلین فردی افتادم...
-
عشق
جمعه 17 خرداد 1387 22:11
یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش دو یا سه ماه بیشتر زنده نیست، یاد گرفتم عشق یعنی دو خطّ موازی که هیچگاه به هم نمی رسند، یاد گرفتم در عشق ، هیچ کس اندازه ی او وفادار نیست، یاد گرفتم که هرچه عاشق تر باشم تنها تر هم هستم.
-
پرسش برای بار هزارم
جمعه 17 خرداد 1387 22:04
برای بار هزارم بود که از من می پرسید: آیا تا حالا دلت را شکسته ام؟ و من هم برای بار هزارم بود که به دروغ جواب می دادم: نه تا مبادا دلش بشکند.
-
نبود یک دوست
پنجشنبه 16 خرداد 1387 16:32
الآن چهار روز است که از س هیچ خبری ندارم. خیلی دلم برای او، برای صدای زیبایش و برای پیامک های قشنگش تنگ شده است. هیچ خبری از او ندارم. گوشیش هم خاموش است. مونس تنهایی هایم را گم کرده ام و نگران او هستم. نمی دانم چه کار باید بکنم. چگونه می توانم پیدایش کنم. نمی دانم، نمی دانم و نمی دانم. وقتی در کنارم بود قدرش را...
-
نگاهی به پشت
سهشنبه 14 خرداد 1387 20:29
روزی به عقب نگاه خواهید کرد و به آنچه که گریه دار بود خواهید خندید.
-
گنجشک و خدا
سهشنبه 14 خرداد 1387 20:28
گنجشکی به خدا گفت: لانه ی کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم، سر پناه بی کسیم بود، طوفان تو آن را از من گرفت، کجای دنیا ی تو را گرفته بودم؟ خدا به گنجشک گفت: ماری در راه لانه ی تو بود، تو خواب بودی، باد را گفتم تا لانه ی تو را واژگون سازد، آنگاه تو از کمین مار پر گشودی، چه بسیار بلا ها که از تو، به واسطه ی محبّتم دور کردم...