پسری هستم 22 ساله تنها و غریب و خسته از روزگار و آدماهایش. تنها فرد زندگیم شخصی است به نام س که تنها امید و دلیل زنده بودنم هست. خیلی دوستش دارم و عاشقش هستم. از همین جا او را می بوسم و می گویم س عزیزم دوستت دارم و عاشقت هستم.
ادامه...
بچّه که بودم تا ده می شمردم وفکر می کردم که آخر هر چیزی ده است. حالا نمی دانم آخر دوست داشتن چند است ولی می خواهم بگویم که دوستت دارم قد همان ده تای بچّگی.