پسری هستم 22 ساله تنها و غریب و خسته از روزگار و آدماهایش. تنها فرد زندگیم شخصی است به نام س که تنها امید و دلیل زنده بودنم هست. خیلی دوستش دارم و عاشقش هستم. از همین جا او را می بوسم و می گویم س عزیزم دوستت دارم و عاشقت هستم.
ادامه...
حالا که فرقی نمی کند... کنارت ایستاده باشم یا نه بگذار همه چیز را... از وسط قیچی کنم تا تو... در نیمی باشی من...در نیمی دیگر راستی....... با دستی که روی شانه ات جا گذاشته ام ... چه می کنی؟...
چه دشوار است، راز چشمان ترا دانستن و خموش از کنارت گذشتن! از گریبان تنگ غنچه ها بپرس غوغای دل تنگی ام را! این تندیس محزون من است، وارث ناسپاسی های عشق و تازیانه های روزگار!
ای کاش تو هم عددی ثابت بودی حتی کاش مسئله ای بودی هر چند سخت اما.. قابل حل! ای کاش تو هم می فهمیدی و می پذیرفتی مرا ای کاش تو هم مانند ستاره ها هر شب کنارم بودی حتی کاش چون ستاره ی هالی تنها یک شب چند لحظه کنارم بودی!...
برای فراموش کردنت نقشه می کشم.. یک نقشه ی حساب شده و دقیق.. و چشمان ویرانگر تو همه چیز را خراب می کند.. که در نقشه من نمی گنجد.. این بن بستی که راه برگشت ندارد.!
نه از فلسفه کلامی می دانم و نه منطق...می گنجد در کلام من بی استدلال دوستت دارم .... وه که دوست داشتن چه کلام کاملی است و من چقدر ... دلم تنگ دوست داشتن است...
هرچه میکنم چهار خط برای تو بنویسم میبینم واژهها خاک بر سر شدهاند هرچه میکنم چهار قدم بیایم تا به دستهات برسم زانوهام میخمد.. نه اینکه فکر کنی خستهام، نه اینکه تاب راه رفتن نداشته باشم نه.. تا اخرش همین است نگاهت به لرزهام میاندازد..
سلام
خیلی زیبا بود
مطالبی که می نویسی همشون لبریز از عشق هستن
موفق باشی و عاشق
یا علــــــــــــــی.
حالا که فرقی نمی کند...
کنارت ایستاده باشم
یا نه
بگذار همه چیز را...
از وسط قیچی کنم
تا تو...
در نیمی باشی
من...در نیمی دیگر
راستی.......
با دستی که
روی شانه ات
جا گذاشته ام ...
چه می کنی؟...
چه دشوار است،
راز چشمان ترا دانستن
و خموش از کنارت گذشتن!
از گریبان تنگ غنچه ها بپرس
غوغای دل تنگی ام را!
این تندیس محزون من است،
وارث ناسپاسی های عشق
و تازیانه های روزگار!
دل بعضی ها
مثل یک اتوبوس
برای همه ی ادم های خسته جا دارد
اما من
دلم فقط تو را می خواهد
مثل یک ماشین مسابقه ی رالی!
ای کاش تو هم
عددی ثابت بودی
حتی کاش
مسئله ای بودی
هر چند سخت
اما.. قابل حل!
ای کاش تو هم
می فهمیدی
و می پذیرفتی مرا
ای کاش تو هم
مانند ستاره ها
هر شب کنارم بودی
حتی کاش
چون ستاره ی هالی
تنها یک شب
چند لحظه کنارم بودی!...
برای فراموش کردنت نقشه می کشم..
یک نقشه ی حساب شده و دقیق..
و چشمان ویرانگر تو همه چیز را خراب می کند..
که در نقشه من نمی گنجد..
این بن بستی که راه برگشت ندارد.!
من رازی ندارم . . . قلب من کتابی است گشوده
خواندن ان برای تو دشوار نیست..
محبوبم ،
زندگی من
از روزی اغاز می شود که دل به تو سپردم ...
نه از فلسفه کلامی می دانم
و نه منطق...می گنجد در کلام من
بی استدلال دوستت دارم ....
وه که دوست داشتن چه کلام کاملی است
و من چقدر ...
دلم تنگ دوست داشتن است...
هرچه میکنم
چهار خط برای تو بنویسم
میبینم واژهها
خاک بر سر شدهاند
هرچه میکنم
چهار قدم بیایم
تا به دستهات برسم
زانوهام میخمد..
نه اینکه فکر کنی خستهام،
نه اینکه تاب راه رفتن نداشته باشم
نه..
تا اخرش همین است
نگاهت
به لرزهام میاندازد..
سلام عزیزم خوبی؟
دوست دارم................................
با توام بفهم... .
سلام عزیزم. خوبم. تو خوبی گل من؟
من هم دوستت دارم.
چشم می فهمم. نفهمم ولی می فهمم. تو هم که فهمیده ای بیشتر بفهم که من هم دوستت دارم.
سلام
امیدوارم خوب باشی
آپ کردم
خوشحال میشم سر بزنی
یا علــــــــــى.